دفترچه یادداشت

صرفا کلماتی ست برای ثبت شدن؛ نه شخصی و نه غیر شخصی

دفترچه یادداشت

من نیز دوست دارم روزی همچون او، سبک و آرام، به سوی افق اوج بگیرم و از این سرزمین هجرت کنم زیرا که متعلق به اینجا نیستم. اما برای رفتن و رسیدن باید "مهاجر" بود.


باسمه تعالی


هر بودن ی باید علتی داشته باشه و هر وقت که این علت رنگ باخت باید رفت.


حلال بفرمایید.

التماس دعا

یاعلی


حاشیه : حرف های حاشیه ای خیلی زیاد بود. خواستم این دم آخری بی حاشیه برم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۲۷
مهاجر


باسمه تعالی


هنوزم که هنوزه پشت خیلی از این سیم خاردارها گیر کرد م. سیم خاردارهایی به مراتب زیباتر از این ولی درنده تر و پیچیده تر. انقدری که وقتی خواستم ازشون عبور کنم و نتونستم، سرهای تیزشون چنان تا اعماق وجودم فرو رفتن - و می رود - که جزئی از من شدن (یا من جزئی از اون ها)

حالا رها شدن و رفتن خیلی سخت شده. اول باید خیلی چیزهایی که تو عمق وجودم رخنه کرده و رو بیرون کنم تا بتونم به عبور فکر کنم. کار راحتی نیست. هزینه داره. هزینه ی خیلی سنگین!

فقط یه مرد اهل هزینه دادن ه!!!


حاشیه : امسال نرفتم. نمی دونم چرا. (یا شاید میدونم ولی نمیتونم بگم!)

حاشیه : دنبال عکس میگشتم برای مطلب. لحظه هایی رو دیدم که هنوز دوست شون دارم. نگاه هایی رو دیدم که خیلی دلتنگ شون م. (عکس : اردوی راهیان کانون نخبه، نوروز نود، کانال کمیل)

حاشیه : نوشتن با این حال خراب و با وجود یه دست علیل کار دلپسند(!) ی نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۰۷
مهاجر


باسمه تعالی

حاشیه : "بدون شرح" به این معنی که شرح ی نداره، نه  اینکه من نخوام بگم یا واگذار کنم به خواننده. واقعا!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۴۵
مهاجر

باسمه تعالی


...


حاشیه : دوست عزیز! تنظمیات وبلاگ م رو تغییر دادم تا شما هم بتونین عکس های مطالب رو از feedly ببینین. مطلب بدون عکس که اصلا صفایی نداره!

حاشیه : راستی یه سوال ازتون داشتم. واقعا چرندیات ی که بنده می نویسم، ارزش خوندن دارن؟!


{حاشیه : کلی فکر کردم تا چیزی به ذهن م برسه، بنویسم ش. بعد این حاشیه ها رو تو ادامه ش بذارم. ولی می خوام صادق باشم.}

{حاشیه [مخاصب خاص] : این جزو قول و قرارم نمیشه. گفته باشم!}

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۰۴
مهاجر


حاشیه : فقط یه هفته دیگه مونده.

حاشیه : التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۳۹
مهاجر

باسمه تعالی

[به یه رفیقی می گفتم...]
بعضی آدم ها هستن، زندگی شون برای بقیه خیلی خوشگل ه. برای هر کسی از زندگی شون تعریف کنی، کلی لذت می بره. رفتار و رویه شون برای آدم های معمولی جذاب ه. مثلا میگی طرف خیلی آزاده ست، زیر بار حرف زور نمیره. تلاش ش خیلی زیاده، اصلا شب ها خواب نداره. برای ثانیه های زندگی ش برنامه داره. و حرفایی از این دست. این جور افراد سعی می کنن تا راه شون رو تو زندگی پیدا کنن و سر جاشون قرار بگیرن. معمولا هم دنبال استعدادها و علایق شون میرن.
ولی بعضی های دیگه هستن، ظاهرا شبیه همین آدم هان اما تومنی چند ریال با هم فرق دارن. فرق شون هم تو هدف شون، دلیل شون و مسیرشون ه. مثال ش میشه یکی شبیه شهید چمران. آدم پرتلاش و منظم و آزاده ای ه. وقتی دانشجو ه، بهترین درس رو میخونه. وقتی کار سیاسی میکنه، فعال ترین ه. وقتی چریک میشه، خستگی ناپذیرترین ه. وقتی از یتیم ها مراقبت میکنه، مهربون ترین ه. و خیلی از این "وقتی" های دیگه که میشه براش گفت. اما چمران این ترین ها نیست فقط به خاطر اینکه استعدادش اونجاست یا دل ش خواسته که اون کار رو بکنه. ترین ه چون هدف ش و مسیرش جلوی چشم ش ه. چون میدونه باید چیکار کنه. چون میدونه خدا ش چی می خواد. چون بنده ی خوبی برای خدا ش ه. برای همین هر جایی که بذاری ش، ترین میشه. هر جا باشه موجب حرکت و تحول میشه.

حاشیه : من که جزو هیچ کدوم شون نیستم. خصوصیت مشترک این دو دسته، اراده ی قوی شون ه.
حاشیه : به نظر تنها ویژگی مثبت م این ه که هنوز ناامید نشدم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۲۹
مهاجر


باسمه تعالی


بعضی نقطه ها تو زندگی هست که آدم می خواد علامت شون بزنه. نه به خاطر اینکه بهترین جای زندگی ه و بخواد ثبت ش کنه و نه برای اینکه بدترین نقطه ی زندگی ه و می خواد از یاد نبرش. بعضی نقطه ها تو زندگی هست که آدم می خواد علامت شون بزنه چون صرفا می خواد اون نقطه ثبت بشه. چون می خواد بعدا یادش بیاد تو اون نقطه چه خبر بوده. چون می خواد بقهمه که چی بوده و چی شده.


چند روز پیش مطالب قدیمی م رو می خوندم. سعی می کردم با نقطه هایی که گذاشتم، منِ پارسال رو از میون مطالب بکشم بیرون و نگاه ش کنم. بالا تا پایین ش رو برانداز کنم. بعد یه نگاه به منِ امروزم بندازم تا شاید بتونم نسبت این دو تا رو با هم پیدا کنم.


خواستم یه نقطه هم بذارم برای این لحظه. این لحظه می تونه از اونهایی باشه که اگه چند وقت دیگه یا سال دیگه نگاه ش کردم، خوشحال م کنه. نه به خاطر اینکه خودش لحظه ی خوبی بوده. به خاطر اینکه شروع خوبی بوده؛ شروعی که تموم نشده.


حاشیه : حلال بفرمایید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۰۰:۱۴
مهاجر

باسمه تعالی


عمیقا اعتقاد دارم که حالات روحی م مثل حرکت دایره ای یکنواخت ه. پس وضعیت فعلی م میشه تصویر این حرکت به روی محور زندگی (یا بندگی).

فقط مشکل اینجاست که چند وقتیه اوضاع انقدر بد شده که دوره ی تناوب حرکت دایره به بیست و چهار ساعت رسیده، حتی.


حاشیه : البته شعاع نوسان و مرکز نوسان هم پارامترهای مهمی اند ولی بهتره درباره شون چیزی نگم.


حاشیه (مهم تر از متن) :

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ : أَوْشَکُ دَعْوَةٍ وَ أَسْرَعُ إِجَابَةٍ دُعَاءُ الْمَرْءِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ

دعایى که بیشتر امید اجابت آن مىرود و زودتر به اجابت میرسد، دعا براى برادر دینى است در پشت سرِ او

( اصول کافی ، جلد2 ، صفحه 507، باب الدعاء للإخوان بظهر الغیب )


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۲:۳۶
مهاجر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۸ دی ۹۲ ، ۰۰:۴۲
مهاجر


بعضی آدم ها تو زندگی شون حسرت می خورن. بعضی دیگه با حسرت زندگی می کنن.

فقط همین!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۲۳:۲۷
مهاجر