دفترچه یادداشت

صرفا کلماتی ست برای ثبت شدن؛ نه شخصی و نه غیر شخصی

دفترچه یادداشت

من نیز دوست دارم روزی همچون او، سبک و آرام، به سوی افق اوج بگیرم و از این سرزمین هجرت کنم زیرا که متعلق به اینجا نیستم. اما برای رفتن و رسیدن باید "مهاجر" بود.

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

باسمه تعالی


ردیف اول، پشت راننده نشسته بودم. تو صندلی فرو رفته بودم و کتابی که قبل عید [فکر کنم] خریده بودم رو می خوندم. اسم کتاب "عقیق" بود. از "حاج حسین خرازی" نوشته بود.

خیلی از رفقای حاج حسین کنارش شهید شده بودند. شهادت هر کدوم هم داستان عجیبی برای خودش داشت. هر کدوم شون که شهید میشد، یه مصداق از "ما رأیت الا جمبلا" رو می شناختم. یکی شون هنوز خاطرم هست. انقدر زیبا  شهید شهید شد که هیچوقت نمی تونم فراموش ش کنم.

تو عملیات وافجر هشت بود. اون طرف اروند، داخل فاو، پشت خاکریز. وقتی از جاش بلند میشه، گلوله مستقیم تانک شهیدش میکنه. تو کتاب نوشته بود، وقتی میرن سراغ از بدن ش فقط یه تکه از لباس ش مونده بود.

اون موقع کلی مست عشق بازی اون ها شده بودم. درست یادم نیست ولی فکر کنم داشتم نقشه می چیدم که چجوری یه همچین مرگی رو از خدا بگیرم. احتمالا قدم هاش رو هم تا حدودی، یعنی تا جایی که عقلم میرسید، چیده بود.


***


الان یکسال از اون فکرها و از اون اردوی راهیان می گذره. وقتی به خودم نگاه می کنم، هنوز تو "ب" ی "بسم الله" قضیه گیر کردم. اگر عقب تر نرفته باشیم، قدمی جلو نرفتم. تلاش کردم و این در و اون در زدم. یه موقع هایی هم شد که "ب" رو رد کردم و به سر "سین" رسیدم. ولی خیلی راحت تر و سریع تر دوباره برگشتم خونه ی اول. 

انقدر رفتم و برگشتم که دیگه دارم شک می کنم که اصلا من مال "ب" و "سین" و "میم" رد کردن و به "الله" رسیدن نیستم. شک می کنم که دیگه برای من راهی نمونده برای رفتن و نموندن و برنگشتن.

{ ولی یه چیز همیشه تو ذهن م هست که تکلیف م رو مشخص می کنه، "چاره ای نیست جز حرکت" }


حاشیه : [مخاطب خاص] بذارید به حساب همون مناجات های شبانه!!!

حاشیه : اول قرار نبود قسمت زیر *** رو بنویسم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۱۷
مهاجر

« بسم الله الرحمن الرحیم »



قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً 

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً 

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْناً 

ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُواً


(سوره مبارکه کهف، آیات 103 الی 106)


***


بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟

آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!»

آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛ به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد!

(آری،) این گونه است! کیفرشان دوزخ است، بخاطر آنکه کافر شدند، و آیات من و پیامبرانم را به سخریه گرفتند!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۱۳:۲۶
مهاجر

باسمه تعالی


امسال هم به لطف خدا و دعوت شهدا سال تحویل رو مشهد الشهداء بودیم. خدا رو شکر سفر خوبی هم بود. یکی از تصمیم هایی که روزهای اول سال گرفتم، این بود که دیگه کمتر اینجا بنویسم. راستش هنوز هم نتوستم یه دلیلی برای نوشتن پیدا کنم که من رو قانع کنه. در واقع هر چقدر هم دنبال ش بگردم، باز، چیزی که پیدا می کنم، اونی نیست که باعث میشه بنویسم. به خودم که نگاه می کنم. با خودم که فکر می کنم. می فهمم که چون دوست دارم و دل م می خواد، می نویسم. اون چیزهایی که من رو ترغیب می کنه که بنویسم، خیلی جالب نیستند و بعضا مایه سرافکندگی اند. حالا هر چقدر هم این کار رو با دلیل خوب و موجه درست جلوه بدم، باز نمی تونم خودم رو گول بزنم.


"باشد که راه راست را در پیش گیریم"


حاشیه : نیاز به دعای برادرهای مومن م دارم. التماس دعا.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۵۴
مهاجر