دفترچه یادداشت

صرفا کلماتی ست برای ثبت شدن؛ نه شخصی و نه غیر شخصی
سه شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۱۰ ب.ظ

خاص یا عام؟

باسمه تعالی


فکر کنم این چهارمین وبلاگ م باشه که توش جدی می نویسم. اولی و دومی تقریبا عمومی بودن. یعنی خیلی ها آدرس ش رو داشتن و می خوندن ش و هر از چندگاهی هم اگر حال میکردن، یه نظر میذاشتن. اون دو تا رو به خاطر مشکلاتی که تو سرورشون به وجود اومد از دست دادم.در واقع بعد از اینکه اولی خراب شد، دومی رو درست کردم. که دومی هم در نهایت از دست رفت. چیزهایی که اونجا می نوشتم، حرف های دل م بود ولی برای اینکه اونهایی که نباید از دل م خبر می داشتن، راز دل م رو نفهمن، درد و دل ها رو تو یه قالبی جا میدادم و با یه زبونی می گفتم که خیلی تابلو نباشه. برای همین خیلی از حرفها رو نمی شد زد. چون شرایط ش فراهم نبود. بعد از اینکه دومی خراب شد، چند وقتی نمی نوشتم ولی بالاخره یه روز دوباره رفتم سراغ ش. این دفعه، یعنی دفعه سوم، با قبلی ها فرق می کرد. یه وبلاگ ساختم که هیچ نام و نشون ی از من توش نبود. و از اون هیچ نام و نشونی تو موتور های جستجو نبود و کسی هم آدرس ش رو نداشت. عملا کسی غیر از خودم نمی تونست بخوندش. تو سومی چیزهایی می نوشتم که ته ته دلم بود و شاید هیچکس ازش خبر نداشت. اما آدرس سومی هم در یک اتفاق لو رفت و یه خواننده بهش اضافه شد. من م کم کم نسبت به نوشتن تو اونجا بی میل شدم و اون هم کم کم از بین رفت. همون طور که تو پست اولم تو این وبلاگ نوشته بودم، عوامل مختلف دست به دست هم داد و من دوباره شروع کردم به نوشتن. این بار نه به اندازه ی اولی و دومی تو لفافه نوشتم و نه به اندازه ی سومی از ته ته دل.


وقتی آدم می خواد این طوری بنویس ه. (یعنی حرف دل بزن ه) اگر مخاطب هاش زیاد باشن، باید حرف هاش رو مخفی بگه. چون حرف دلی که همه فهمیدن، صاحب دل رو رسوا میکنه. اما اگر خواست حرف ها رو آشکار و هویدا بگه، باید مخاطب هاش هم خاص باشن. اون موقعی ای که من شروع کردم به نوشتن تو این وبلاگ، فرض م بر این بود که مخاطب هام خاص هستند ولی فکر روزی رو هم کرده بودم که دیگه فقط مخاطب خاص نداشته باشم. (اون روز باید حرف هام رو طور دیگه ای بنویسم)


دوست عزیزم، دو سه روز صبر کردم ببینم باز هم وبلاگ م رو چک میکنید یا نه. مثل اینکه پیگیر هستید. یعنی روزی یه بار سر میزنید. حدس میزنم که من رو می شناسید. ازاین ناراحت نیستم که چرا وبلاگ من رو پیدا کردید. فقط می خواستم بدونم که اگر حدس م درست است و اگر جزو مخاطب های خاص من نیستید، دیگر این طور ننویسم. اگر هم غلط حدس زده ام، یعنی من رو نمی شناسید، ممنون میشوم بگویید تا تغییری در رویه ام ندهم. این ها رو به عنوان درخواست به شما گفتم وگرنه شما در خواندن یا نخواندن این وبلاگ و معرفی کردن یا نکردن خودتان مختارید.


التماس دعا

یاعلی


حاشیه : این رو بگم که بسته شدن وبلاگ سومی تقصیر شما نبود. پس اگر دفعه ی بعدی من رو دیدید، فحش م ندید. :)



نوشته شده توسط مهاجر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

دفترچه یادداشت

صرفا کلماتی ست برای ثبت شدن؛ نه شخصی و نه غیر شخصی

دفترچه یادداشت

من نیز دوست دارم روزی همچون او، سبک و آرام، به سوی افق اوج بگیرم و از این سرزمین هجرت کنم زیرا که متعلق به اینجا نیستم. اما برای رفتن و رسیدن باید "مهاجر" بود.

خاص یا عام؟

سه شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۱۰ ب.ظ

باسمه تعالی


فکر کنم این چهارمین وبلاگ م باشه که توش جدی می نویسم. اولی و دومی تقریبا عمومی بودن. یعنی خیلی ها آدرس ش رو داشتن و می خوندن ش و هر از چندگاهی هم اگر حال میکردن، یه نظر میذاشتن. اون دو تا رو به خاطر مشکلاتی که تو سرورشون به وجود اومد از دست دادم.در واقع بعد از اینکه اولی خراب شد، دومی رو درست کردم. که دومی هم در نهایت از دست رفت. چیزهایی که اونجا می نوشتم، حرف های دل م بود ولی برای اینکه اونهایی که نباید از دل م خبر می داشتن، راز دل م رو نفهمن، درد و دل ها رو تو یه قالبی جا میدادم و با یه زبونی می گفتم که خیلی تابلو نباشه. برای همین خیلی از حرفها رو نمی شد زد. چون شرایط ش فراهم نبود. بعد از اینکه دومی خراب شد، چند وقتی نمی نوشتم ولی بالاخره یه روز دوباره رفتم سراغ ش. این دفعه، یعنی دفعه سوم، با قبلی ها فرق می کرد. یه وبلاگ ساختم که هیچ نام و نشون ی از من توش نبود. و از اون هیچ نام و نشونی تو موتور های جستجو نبود و کسی هم آدرس ش رو نداشت. عملا کسی غیر از خودم نمی تونست بخوندش. تو سومی چیزهایی می نوشتم که ته ته دلم بود و شاید هیچکس ازش خبر نداشت. اما آدرس سومی هم در یک اتفاق لو رفت و یه خواننده بهش اضافه شد. من م کم کم نسبت به نوشتن تو اونجا بی میل شدم و اون هم کم کم از بین رفت. همون طور که تو پست اولم تو این وبلاگ نوشته بودم، عوامل مختلف دست به دست هم داد و من دوباره شروع کردم به نوشتن. این بار نه به اندازه ی اولی و دومی تو لفافه نوشتم و نه به اندازه ی سومی از ته ته دل.


وقتی آدم می خواد این طوری بنویس ه. (یعنی حرف دل بزن ه) اگر مخاطب هاش زیاد باشن، باید حرف هاش رو مخفی بگه. چون حرف دلی که همه فهمیدن، صاحب دل رو رسوا میکنه. اما اگر خواست حرف ها رو آشکار و هویدا بگه، باید مخاطب هاش هم خاص باشن. اون موقعی ای که من شروع کردم به نوشتن تو این وبلاگ، فرض م بر این بود که مخاطب هام خاص هستند ولی فکر روزی رو هم کرده بودم که دیگه فقط مخاطب خاص نداشته باشم. (اون روز باید حرف هام رو طور دیگه ای بنویسم)


دوست عزیزم، دو سه روز صبر کردم ببینم باز هم وبلاگ م رو چک میکنید یا نه. مثل اینکه پیگیر هستید. یعنی روزی یه بار سر میزنید. حدس میزنم که من رو می شناسید. ازاین ناراحت نیستم که چرا وبلاگ من رو پیدا کردید. فقط می خواستم بدونم که اگر حدس م درست است و اگر جزو مخاطب های خاص من نیستید، دیگر این طور ننویسم. اگر هم غلط حدس زده ام، یعنی من رو نمی شناسید، ممنون میشوم بگویید تا تغییری در رویه ام ندهم. این ها رو به عنوان درخواست به شما گفتم وگرنه شما در خواندن یا نخواندن این وبلاگ و معرفی کردن یا نکردن خودتان مختارید.


التماس دعا

یاعلی


حاشیه : این رو بگم که بسته شدن وبلاگ سومی تقصیر شما نبود. پس اگر دفعه ی بعدی من رو دیدید، فحش م ندید. :)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۱۹
مهاجر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی