ادعا
باسمه تعالی
چند روزی بود که محل م نمیذاشت. هر چقدر می رفتم سمت ش، جواب م رو نمیداد. اصلا، از من فرار می کرد. حق هم داشت. با اون کارهایی که باهاش کرده بودم.
بعد از چند روز با یه جمله این وضعیت تموم شد.
- داشتم فکر می کردم. دوستی ادعای بزرگی ه!
حاشیه : خیلی وقت ه که این کلمه رو به معنای واقعی ش برای کسی به کار نبردم. "دوست"
حاشیه از صفحه ی قبل : وقتی وبلاگ م رو چک کردید داشتم پست قبلی رو می نوشتم. ظاهرا از اون روز تا به حال به اینجا سر نزدید. (مگر اینکه از Google Reader استفاده کرده باشید) راست ش یه مقدار نگران م، نمی دونم برای چی.