باسمه تعالی
توقع زیادی ه اگه بخوای به این سوال جواب بدم که من کی هستم. چون اگه خودم خودم رو می شناختم که الان اینجا نبودم و این چرندیات رو نمی نوشتم. ولی اون چیزهایی هم که دستگیرم شده همچین قابل توجه نیست که بگم. اگر هم بگم یه جورایی خودم رو رسوا کردم. طبق درس هایی هم که تو زندگی م گرفتم، علاقه ندارم خودم رو جلوی کسی رسوا کنم که اگر این کار رو بکنم احتمال ش زیاده که رسوا تر هم بشم (خودم م نفهمیدم چی گفتم؟) هر چند که می دونم این زبون لعنتی آخر هرچی این تو هست رو میریزه رو دایره. ولی بذار تا اون موقع نرسیده خودم نباشم. اونی که دوست دارم باشم. یه "مهاجر" باشم.
حاشیه : عکس بالا نه ربطی به من داره و نه به نوشته های من. البته درست ش این ه که من ربطی بهش ندارم. تنها ارتباط ش با این متن تو یه کلمه ست. "مهاجر"