دفترچه یادداشت

صرفا کلماتی ست برای ثبت شدن؛ نه شخصی و نه غیر شخصی
سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۱، ۱۰:۱۱ ب.ظ

این فقط یک ترم نیست!

باسمه تعالی


بالاخره به نقطه ای رسیدم که می تونم با خیال راحت بگم "تموم شد". یک ترم، یعنی "چهار ماه" کلاس رفتن و درس گوش نکردن و خوابیدن تو کلاس و میان ترم دادن و کونیز دادن و پروژه انجام دادن و از همه مهم تر امتحان پایان ترم دادن تموم شد. دیگه دغدغه ی امتحان دادن وجود نداره. میشه با خیال راحت سرم رو بذارم یه گوشه بخوابم. (البته اگر خوابم ببره) ولی همیشه، بعد از اینکه از این مشغله ی "چهارماه" ه راحت میشه. یه نگرانی و شاید اضطراب دیگه به وجود میاد. "نمره" ها. چند روز دیگه قراره یه "کارنامه" داشته باشم که مثلا آینه ی تمام نمای همه ی کارایی که تو این ترم انجام دادم.


معمولا من بعد از امتحان درباره ش صحبت نمی کنم. دنبال جواب سوال ها هم نمی گردم. راستش این طوری تا وقتی "نمره" م بیاد تو یه حالت "خوف و رجا" می مونم. یعنی هر چقدر هم که امتحان رو بد داده باشم، باز م امیدوارم تا شاید نمره خوبی بگیرم. امیدوارم که حس بد دادن امتحان م اشتباه باشه یا استاد یه رحمی بکنه. ولی وقتی "نمره" میاد و "کارنامه" تکمیل میشه. دیگه همه چی واضح میشه. می فهمم با خودم چند چند م.


بعضی موقع ها این حالت "خوف و رجا" تو طول ترم هم پیش میاد. وقتی که تمرین ها رو انجام ندادم و میان ترم رو بدجور خراب کردم. پیش خودم میگم که با این وضع حتما آخر ترم این درس رو میفتم. ولی باز ته دل م به این ترس و این نتیجه اعتقاد ندارم. اونوقت مابقی روزهای ترم رو هم به منوال قبل میگذرونم تا آخر ترم برسه. ولی اون موقع ای که "نمره" ی تک رو تو پورتال م میبینم. شروع میکنم به خودم فحش بدم و حسرت تمام روزهای تلف شده ی ترم رو بخورم. اما چه فایده؟!


حاشیه : چقدر داستان های مشابه تو این عالم داریم. مثلا همین داستان و ...!!!

حاشیه : حال من مثل کسی ه که میدونه آخر ترم میفته ولی تا نمره ش رو نبینه هیچ حرکتی به خودش نمیده. اون موقع هم، به فکر افتادن به درد نمی خوره.

حاشیه : هر چقدر سعی کردم نتوستم یه عبارت بهتر برای عنوان این مطلب پیدا کنم تا منظورم رو خوب برسونه.



نوشته شده توسط مهاجر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

دفترچه یادداشت

صرفا کلماتی ست برای ثبت شدن؛ نه شخصی و نه غیر شخصی

دفترچه یادداشت

من نیز دوست دارم روزی همچون او، سبک و آرام، به سوی افق اوج بگیرم و از این سرزمین هجرت کنم زیرا که متعلق به اینجا نیستم. اما برای رفتن و رسیدن باید "مهاجر" بود.

این فقط یک ترم نیست!

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۱، ۱۰:۱۱ ب.ظ

باسمه تعالی


بالاخره به نقطه ای رسیدم که می تونم با خیال راحت بگم "تموم شد". یک ترم، یعنی "چهار ماه" کلاس رفتن و درس گوش نکردن و خوابیدن تو کلاس و میان ترم دادن و کونیز دادن و پروژه انجام دادن و از همه مهم تر امتحان پایان ترم دادن تموم شد. دیگه دغدغه ی امتحان دادن وجود نداره. میشه با خیال راحت سرم رو بذارم یه گوشه بخوابم. (البته اگر خوابم ببره) ولی همیشه، بعد از اینکه از این مشغله ی "چهارماه" ه راحت میشه. یه نگرانی و شاید اضطراب دیگه به وجود میاد. "نمره" ها. چند روز دیگه قراره یه "کارنامه" داشته باشم که مثلا آینه ی تمام نمای همه ی کارایی که تو این ترم انجام دادم.


معمولا من بعد از امتحان درباره ش صحبت نمی کنم. دنبال جواب سوال ها هم نمی گردم. راستش این طوری تا وقتی "نمره" م بیاد تو یه حالت "خوف و رجا" می مونم. یعنی هر چقدر هم که امتحان رو بد داده باشم، باز م امیدوارم تا شاید نمره خوبی بگیرم. امیدوارم که حس بد دادن امتحان م اشتباه باشه یا استاد یه رحمی بکنه. ولی وقتی "نمره" میاد و "کارنامه" تکمیل میشه. دیگه همه چی واضح میشه. می فهمم با خودم چند چند م.


بعضی موقع ها این حالت "خوف و رجا" تو طول ترم هم پیش میاد. وقتی که تمرین ها رو انجام ندادم و میان ترم رو بدجور خراب کردم. پیش خودم میگم که با این وضع حتما آخر ترم این درس رو میفتم. ولی باز ته دل م به این ترس و این نتیجه اعتقاد ندارم. اونوقت مابقی روزهای ترم رو هم به منوال قبل میگذرونم تا آخر ترم برسه. ولی اون موقع ای که "نمره" ی تک رو تو پورتال م میبینم. شروع میکنم به خودم فحش بدم و حسرت تمام روزهای تلف شده ی ترم رو بخورم. اما چه فایده؟!


حاشیه : چقدر داستان های مشابه تو این عالم داریم. مثلا همین داستان و ...!!!

حاشیه : حال من مثل کسی ه که میدونه آخر ترم میفته ولی تا نمره ش رو نبینه هیچ حرکتی به خودش نمیده. اون موقع هم، به فکر افتادن به درد نمی خوره.

حاشیه : هر چقدر سعی کردم نتوستم یه عبارت بهتر برای عنوان این مطلب پیدا کنم تا منظورم رو خوب برسونه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۲۶
مهاجر

نظرات  (۱)

سلام
آقا یه سوال میخوام ازت بپرسم!
هدفت از درس خوندن چیه؟ به چی و کجا میخوای برسی؟
میدونم برای خودت هدف داری ، همون رو میخوام بدونم که چیه.
یاعلی
پاسخ:
سلام
اگر تئوری ش رو بخوای،
درس خوندن م وسیله ای برای هدف اصلی زندگی که میشه قرب به خدا.
این درس خوندن با یه سری رایطه ی سلسله مراتبی وصل میشه به اون هدف.
یکی از مهم ترین هاش. مفید بودن برای امت اسلام و برداشتن یه بار از دوش جامعه اسلامی ه.
بنده هم با یه دو دو تا چهار تا می تونم به این برسم که درس خوندن کمک م میکنه تا نقش م رو تو پازل حکومت اسلامی پر کنم.
در واقع درس نخوندن، من رو از اون نقش م دور میکنه. البته حد این درس خوندن رو هم باید معلوم کرد.(منظور از درس خوندن تحصیلات دانشگاهی ه و گرنه همیشه آدم باید در حال کسب علم باشه)
اما
در عمل، خیلی مواقع پیش میاد که هدف رو فراموش می کنم و نفس م بر من غلبه می کنه. اونوقت میشه که برای درسی که جزو شروط طی مسیرم  ه، کم میذارم.
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی