دفترچه یادداشت

صرفا کلماتی ست برای ثبت شدن؛ نه شخصی و نه غیر شخصی
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ

با من یا بدون من؟

باسمه تعالی


آدم ها به خاطر زندگی اجتماعی ای که دارند در طول عمرشون بارها داخل معادلاتی قرار می گیرند که حاصل آن در جمع تاثیرگذار است. در واقع وجودشون تو این معادله ها دارای وزن هست. بعد ممکنه همین آدم ها تصمیم بگیرند که وزن خودشون رو تو معادله ی مذکور اندازه بگیرند و بفهمند که واقعا چقدر می ارزند. اون وقت ه که می نشینن و حساب کتاب می کنن. احتملا سعی می کنن تا معادله رو بدون خودشون حل کنن و حاصل رو با نتیجه ی فعلی که ثمره ی وجود خودشون تو معادله ست مقایسه کنن. بدیهی ه که محصول این مقایسه سه حالت بیشتر ندارد :

1- حضورشون موثره

2- بودن و نبودن شون فرقی نمیکنه

3- بهتره که برن دنبال زندگی خودشون


همه ی این جملات بی سر و ته رو نوشتم تا احساس دومی یا سومی بگم ولی این حس از اونهایی که باید تجربه ش کنی تا بفهمی. من هم زیاد بلد نیستم زیاد توصیف ش کنم. فقط می تونم بگم که در هنگام وقوع موارد 2 و 3 چقدر دوست دارم بزنم زیر همه چیز و سر بذارم به بیابون.


حاشیه : حوصله ی خوندن نوشته های به درد نخور خودم رو ندارم. به خاطر نثر بد و غلط هاش عذر می خوام.



نوشته شده توسط مهاجر
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

دفترچه یادداشت

صرفا کلماتی ست برای ثبت شدن؛ نه شخصی و نه غیر شخصی

دفترچه یادداشت

من نیز دوست دارم روزی همچون او، سبک و آرام، به سوی افق اوج بگیرم و از این سرزمین هجرت کنم زیرا که متعلق به اینجا نیستم. اما برای رفتن و رسیدن باید "مهاجر" بود.

با من یا بدون من؟

يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ

باسمه تعالی


آدم ها به خاطر زندگی اجتماعی ای که دارند در طول عمرشون بارها داخل معادلاتی قرار می گیرند که حاصل آن در جمع تاثیرگذار است. در واقع وجودشون تو این معادله ها دارای وزن هست. بعد ممکنه همین آدم ها تصمیم بگیرند که وزن خودشون رو تو معادله ی مذکور اندازه بگیرند و بفهمند که واقعا چقدر می ارزند. اون وقت ه که می نشینن و حساب کتاب می کنن. احتملا سعی می کنن تا معادله رو بدون خودشون حل کنن و حاصل رو با نتیجه ی فعلی که ثمره ی وجود خودشون تو معادله ست مقایسه کنن. بدیهی ه که محصول این مقایسه سه حالت بیشتر ندارد :

1- حضورشون موثره

2- بودن و نبودن شون فرقی نمیکنه

3- بهتره که برن دنبال زندگی خودشون


همه ی این جملات بی سر و ته رو نوشتم تا احساس دومی یا سومی بگم ولی این حس از اونهایی که باید تجربه ش کنی تا بفهمی. من هم زیاد بلد نیستم زیاد توصیف ش کنم. فقط می تونم بگم که در هنگام وقوع موارد 2 و 3 چقدر دوست دارم بزنم زیر همه چیز و سر بذارم به بیابون.


حاشیه : حوصله ی خوندن نوشته های به درد نخور خودم رو ندارم. به خاطر نثر بد و غلط هاش عذر می خوام.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۱۰
مهاجر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی