اللهم رب شهر رمضان...
باسمه تعالی
دل ه دیگه. هر چند وقت یه بار می گیره یا هوایی میشه. دلیل درست و حسابی هم لازم نداره. انگار باید هر چند وقت یه بار باید تنگ بشه تا نشون بده که هنوز کاملا سنگ نشده و میشه بهش گفت "دل". دل من هم مثل بقیه دل ها، زده به سرش و هوایی شده. بدجور تنگ شده. می خواد با یکی درد ش رو بگه هر چند که خودش هم نمیدونه که درد ش چی ه. پیش خودم می گم شاید حال و هوای "ماه رمضون" گرفت ش ولی از این خبرها هم نیست چون این ی که من میشناسم، اصلا در این حد و اندازه ها نیست که این چیزها رو بفهم ه.
نمی دونم اینجا بقیه هم این طوری اند یا این فقط من م که از این احوالات میاد سراغ م. شاید بقیه رو نمی کنن. ولی برای من که تحمل ش خیلی سخت ه. تو این یک سال خیلی تلاش کردم یه جوری حل ش کنم و هنوز نتونستم. امیدوارم که به برکت ماه رمضون حل بشه.
حاشیه : عنوان برای پست ی که دوست داشتم بنویسم و ننوشتمف نه این پست.
حاشیه : یکی از چیزهایی که همیشه همراه ماه رمضان بوده، مناجات های حاج منصور بوده. اگر خواستید می تونید یکی ش رو از اینجا بگیرید و گوش بدبد
حاشیه : شما که پست رو هم باز کردید، پس چرا نظر نذاشتید و این علامت سوال بنده رو پاک نکردید؟!